قدس آنلاین: در گرمای تابستان ۱۳۶۰در حاشیه خیابان منتظر تاکسی بودم. آن روزها اینقدربه وفور تاکسی نبود، شخصیها هم کمتر مسافرکشی میکردند. پیکان سفیدرنگی نظرم را جلب کرد که عقب عقب راه رفته را برمیگشت. جلوم ایستاد؛ کجا؟
تعجب کردم آقای هاشمی نژاد بود. شرمنده شدم. ازایشان خواستم اجازه دهند مزاحم نشوم، اما با اصرار ایشان تا مقصد رفتم. برای یک جوان ۲۳ ساله تواضع و ساده زیستی این مرد بزرگ وبی توجهی به حفاظت در اوج ترورهای منافقین بسیار برایم جذاب بود. از دوران نوجوانی با نام «سید عبدالکریم هاشمینژاد» آشنا بودم. وقتی که درمعدن دورافتاده محل کار مرحوم پدرم درس میخواندم. یکی از بستگان روحانیام -خداوند ایشان راهم رحمت کند- کتاب «مناظره دکتر و پیر» آقای هاشمینژاد را برایم سوغات آورده بود. کتاب مباحث بسیار دشوار و پیچیدهای داشت، اما نگارش روان و جذاب وسبک روایت داستانی آن مرا به مطالعه این کتاب علاقهمند کرده بود. اگرچه برخی از مطالب آن فراتر از درک نوجوانی من بود، اما بسیاری از مطالب داستانی آن را هنوزهم به خاطر دارم. مثل داستان «چوبدستی با گردن شاه چه کرد؟» که حکایت تصمیم غلط یک پادشاه و تاوانی بود که او بهخاطر آن میپرداخت... بگذریم!
پس از انقلاب در جریان تهیه یک مجموعه گفتوگو محور در سیمای مشهد در مورد مسائل اعتقادی با ایشان بیشتر آشنا شدم. من مجری این گفتوگو بودم. شخصیت علمی و اخلاقی و بیان شیوای ایشان بیشتر مرا مجذوب این مرد بزرگ کرد.
بیتردید شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد یکی از ارکان نهضت اسلامی در ایران و به ویژه درخراسان بزرگ به شمار میرود. حضرت آیتالله خامنهای، مرحوم آیتالله واعظ طبسی و شهید هاشمینژاد پایههای اصلی انقلاب اسلامی در خطه خراسان بودند. حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمی نژاد اندیشمندی فاضل، خطیبی توانا و مجاهدی انقلابی بود که با وجود سوابق برجستهاش در دوران انقلاب، پس از پیروزی انقلاب از پذیرش مسئولیتهای اجرایی استنکاف نمود و به جز عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی -که یک نهاد فکری و موقت بود-و دبیری حزب جمهوری اسلامی خراسان - که قرار بود در پرورش نیروی انسانی، کادر سازی برای انقلاب، ساماندهی رقابتهای سیاسی و ارتقای آگاهیهای اعتقادی و سیاسی مردم فعالیت کند - مسئولیت دیگری را نپذیرفت.
شهید هاشمینژاد اندیشمندی فاضل، سیاستمداری هوشمند وانسانی متواضع، فروتن ومتخلق به اخلاق اسلامی بود. او با همه وجود به جذب حداکثری و دفع حداقلی معتقد و به آن پایبند بود.
شهادت او خسارتی بزرگ برای کشور و استان خراسان به شمار میرود و بیتردید اکنون ۴۰ سال پس از شهادت آن فاضل جوانمرد میتوان مدعی شد که هیچ کس نتوانست جای خالی او را پر کند.
به نظر میرسد شناخت اندیشه و نظریات و آشنایی با سلوک اخلاقی شهید هاشمینژاد در شرایط کنونی میتواند برای مسئولان کشور و روحانیت مسئول بسیار درس آموز باشد.
نزدیک به ۴۰ سال پس از شهادت شهید هاشمینژاد ساختمان محل آن ترور ناجوانمردانه همچنان خالی و بدون استفاده مانده است و میتواند به مرکزی تحت عنوان «بنیاد فرهنگی- پژوهشی شهید هاشمینژاد» اختصاص یابد و کانونی برای حضور و هماندیشی نیروهای انقلاب و انجام فعالیتهای پژوهشی در حوزه های فکری، فرهنگی و اجتماعی از منظر این اندیشمند انقلابی باشد.
مسئولان استان به این پیشنهاد میاندیشند؟
نظر شما